زندگی

روزهای سرد و گرم یک جوان

زندگی

روزهای سرد و گرم یک جوان

ربنا لا تزغ قلوبنا

سلام و شرمنده که دیر شد 

 

ماه رمضان ماه خدا و بندگی بندگان خدا مبارک . امسال بر عکس فکرهایی که می کردم اصلا زیاد گرسنگی و تشنگی رو احساس نمی کنم . فقط تنها بخش آزار دهنده اون جای خالی ربنای استاد شجریانه ولی به کوری چشم صدا و سیما دانلودش کردم و ریختم توی گوشی . امروز یک سایت خبری نوشته بود که ... بهتره از اینجا خودتون بخونین ارزش نوشتن نداره واقعا خدا به دادمون برسه با این مملکتو این نمایندهها و این    رئیس   -   جمهور و ... . 

 

اینروزها سرم حسابی شلوغه  - کارها بدجوری زیاد شده ولی شکر خدا امروز تقریبا برگشت به روال قبل . دارم یک مغازه خدمات کامپیوتری هم میزنم البته قبلا داشتم ولی چون نمیرسیدم خودم باشم جمعش کردم ولی حالا وقتم مناسبه برای یک کار دوم . 

 

امروز پیر زنی رو دیدم که داشت از لابه لای آشغالها چیزی رو پیدا می کرد قبلا هم تو سطح شهر دیده بودمش ولی امروز یک هندوانه خریده بودم که بیارم بعد از افطار بخوریم ولی اون بنده خدا جوری نگاه کرد که دلم سوخت چون عجله داشتم نایستادم ولی تا خونه همش تو فکرش بودم تا رسیدم خونه کلیدم تا اومدم بچرخونم پشیمون شدم و سریع برگشتم تا کمکش کنم و هندوانه رو بدم بهش ولی نبود هنوز عذاب وجدان دارم نی دونم چجوری هندوانه رو بخورم . سعی می کنم فردا حتما پیداش کنم کسبه محل میگفتن تقریبا هر روز میاد . 

تو این ماه رحمت در کنار دعاهاتون برای دیگران هم دعا کنید تا دعاهایتان مستجاب شود برای ما هم دعا کنید

نظرات 2 + ارسال نظر
محرمانه(الیا) سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ http://offtherecord.persianblog.ir/

دلم به حال پیر زنه سوخت :(

رویا دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ

طاعات قبول

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد