زندگی

روزهای سرد و گرم یک جوان

زندگی

روزهای سرد و گرم یک جوان

اداره و رئیسمون

امروز روز قشنگیه دیشب یک خبر خوشحال کننده شنیدم که هنوز روم تاثیر داره  امیدوارم ادامه دار باشه .

قراره که الان سرورهایی که روشون برنامه نصب کردیمو راه اندازی کنم کمکی هم ندارم  صبحانه هم هنوز نخوردم البته فک کنم اول یک نیمرو بزنم بهتر باشه . 

تو این ۷ سال امسال اولین سالیه که نمایشگاه کتابو نمی تونم برم البته خودم زیاد رغبت نداشتمو و خسته بودم .  

طبق معمول برنامه ریزی برای درس خوندنم با مشکل مواجه شدو کنسل شد فقط خدا بخیر کنه  

یکی از دخترای همکلاسی هم  دیشب زنگ زده که میخواد بیاد خونمون بهش انتگرال درس بدم هر چی گفتم خودم زیاد بلد نیستمو وقت ندارم زیر بار نرفت و گفت میخوام بپیچونمش منم دیدم اینجوریه قبول کردم امشب ساعت ۱۰ بیاد خونمون شاید یه مروری هم برای خودم شد . 

بعد از ظهر باید برم دانشگاه مراقب کنکور کارشناسی ارشد باشم هر چی به رئیسمون هم گفتم کار دارم اونم فکر دختره رو کرد و فکر کرد می خوام بپیچونمش به هر حال زور رئیسا بیشتره باید برم . 

تو محل کارم خیلی به من وابسته اند امسال هنوز حکما رو نزدن اگه تو حکمم حق فنی لحاظ نکنند شاید یک ناز جدی کنم چون کارم خیلی سنگینو حساسه کمکی هم ندارم  هر جای دیگه بودم حداقل دو برابر این بهم حقوق می دادن البته اینجا بین حقوقا خیلی تبعیضه اونایی که تو باند رئیسن اضافه کارشون با بقیه فرق  میکنه منم که چون نمی تونم جلوی زبونم و بگیرم و هی ایرادهای رئیسمو به جای اینکه مثل بقیه تعریف کنم انتقاد می کنم تو باندشون نیستم که خیلی جاها اذیتم کردن البته من توکلم به خداست و سعی میکنم کارمو انجام بدم تا نقصی  توش نباشه  . 

خوب خستتون کردم شرمنده .   

خدایا مرا موفق نما تا نسبت به آنانکه در غیاب من بدگویی کرده اند در غیابشان مدح و ثنا گویم (شریعتی). 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
محرمانه پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ http://www.off-the-record.blogsky.com/

معلومه که سرت خیلی شلوغه... درس خوندن را نگو که منم همچنان دارم براش برنامه می ریزم و کنسل می شه.

حسابی
اگه شما فهمیدی چکارش کنیم به منم بگو

رویا جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ

چه معنی می ده همکلاسی دختر بیاد خونه تون که تو بهش درس بدی؟؟
اونم ۱۰ شب!!!
خوب بذار فکر کنه تو می خوای بپیچونی..مگه چی می شه؟
واقعا عجیبه..

ای بابا چه اشکالی داره از شما که تحصیل کرده ای بعیده
دیشب اومد تا ۱ هم بود

شیرین جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ

والله چی بگم

ان شالله که تند تند خبرای شاد بشنوی

خیلی ممنون

رویا دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ

یعنی چون تحصیل کرده هستم باید برام عادی باشه همکلاسی دختر بره خونه همکلاسی مرد که متاهلم هست تا ۱ شب درس بخونه؟
چه ربطی داره؟
اونوقت خانومت هم با آغوش باز ایشون رو پذیرفت؟

ای بابا چرا حالا گیر دادی؟
آره خوب مگه قرار بود اتفاقی بیافته
اینقدر که شما حساسید خانمم حساس نود

رویا دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ

یا به روی خودش نیاورده یا تو متوجه نشدی..
در هر صورت خواهرانه بهت می گم اگه زندگیتو دوس داری نکن این کارو...
خود دانی..

ok

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد