زندگی

روزهای سرد و گرم یک جوان

زندگی

روزهای سرد و گرم یک جوان

یک روز شلوغ و با تعجب

امروز خیلی شلوغ بود از یک طرف سیستم همکارا بهم خورده بود و از طرفی امور مالی که ۲ ماه داره تراز پایان سالشو میگیره کامپیوترش خراب شده بود که تا دیر وقت ایستادم تا درستش کنم 

کلاْ سرم خیلی شلوغ بود  فقط چند تا وبلاگ که تو favorites  داشتم طبق معمول خاموش رفتم خوندم البته با این وبلاگ جدیدم شاید دیگه خاموش نباشم. 

خدا پدر ریسمون رو بیامرزه با اینکه 20 تا ایراد داره ولی یک حسن خوب داره حقوق همکارا رو 25 هر ماه بده (البته فکر کنم چون خودش قسط داره) . محیط کارمون خیلی جالبه سعی می کنم یواش یواش در موردش بنویسم.

یک اتفاق جالب هم افتاد که همش تو فکرشم : 

دیروز خطهای تلفن بهم خورده بود گوشی رو برداشتم تا داخلی یکی از همکارا رو بگیریم که دیدم خانم y با آقای x که جفتشون متاهل هستند و اصلا بهشون نمیاد و زیاد تو محل کار بهم محل نمی دن دارن حرفای عشقولانه می زنن هنوز تو هنگم خدا بخیر کنه  

فردا دارم میرم ماموریت تهران شاید 3 ، 4 روزی نباشم

فقط برای یک خال

حافظ

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 ..........................

صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را 
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
 نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

 ........................

شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
 به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
 نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
 نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 ......................

فاطمه دریایی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
 خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
 مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ 
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را 
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟ 

 

 

شما چی فکر می کنید؟؟؟؟؟

بعد از مدتی ...

سلام  

بعد از یک مدتی دوباره تصمیم گرفتم یک وبلاگ جدید بسازم امیدوارم بتونم روزمرگیام توش بنویسم